۱۳۸۸ تیر ۲, سه‌شنبه

نامه تكان دهنده يك دختر دانشجوي ايراني در آستانه 8مارس روز جهاني زن

با سلام دوست عزيز و محترم


من يك دانشجوي ايراني هستم كه به خاطرنداشتن مينمم آزاديهاي معمول يك جامعه واعتراض عليه آن از تحصيل محروم شدم با انواع واقسام فشارها ومشگلات ...فقط بخاطر صداي حق طلبي وفرياد آزاديخواهي و...آيا كسي هست كه به من بگويد چه بايد كرد؟ ! راه حل ما دراين جامعه چيست ؟ دردمان را كجا وبه كي بايد بگوييم ؟ و درنتيجه آن نيز بيشتر وبيشتر برتن دردكشيده وزخميان تازيانه نزنند؟!! آيا كسي هست به من جواب بدهد؟ آيا كسي هست بگويد درد اصلي كجاست؟ درمان كجاست ؟ چه بايد كرد؟؟


آيا فكر نميكنيد آنها كه معتاد ميشوند , دست به دزدي ميزنند , از خانه هايشان فرار ميكنند , به فساد وفحشا كشانده ميشوند,همه و همه از نقطه شروع ونقطه آغاز با همين مشگلات مواجه بوده اند ؟ از فقر , ازفشار زندگي , ازنداشتن مينيمم هاي آزادي وحق وحقوق حتي صنفي ( بگذريم كه حتي يك جمله حرف زدن عليه اين دولت و...جرم محسوب ميشود) . آيا كسي هست كه وجدان بيدار داشته باشد واين مسائل جامعه ودردهاي جامعه درد او نيز باشد؟؟ براي درمان چه بايدكرد؟ وقتي ريشه اين همه بدبختي درراس اين نظام ودولت است ,آيا حق است كه مردم بيگناه وجوانان را به اسم اراذل واوباش و... كشت وبه دار كشيد وسنگسار كرد ودست وپا بريد ودربهترين شكل نيز از زندگي معمول محروم كرد؟ آيا مقصر اصلي اينها هستند؟يا مشگل وريشه درد جاي ديگري است؟؟


كيست كه براي اين درد جوابي داشته باشد؟ كجا بايد فرياد زد؟ به كي بايد گفت؟ درمان كجاست؟ آيا من كه امكان تحصيل وزندگي را ندارم , فردا با هزار ويك مسئله درزندگي ممكن نيست به خيل همين مسائل ومعضلات جامعه بپيوندم ؟ آيا مقصر اصلي منم ؟ چه بايد كرد؟؟


نشستن ونگاه كردن اين همه ظلم وبيداد وبدبختي ...!!

قرار بود پول نفت برسرسفره هاي مردم بيايد!!!! فكر ميكنم بجاي كلمه ”مردم” كه هيچ ارزشي براي اين نظام ندارند صادقانه بايد ميگفتند پول نفت قراراست برسرسفرهاي ” آقازاده ها وكارگزاران وآخوندهاي مفت خورو...” بيايد , والا كه مردم بيچاره فقيرفقيرترشدند وهمه پولها نيز خرج زندگي اين آقايان و تروريسم وقدرتنمايي هاي بين المللي درلبنان وفلسطين وعراق وبعد هم ساخت بمب اتم و وسركوبي درداخل كشور همين آقايان شده است . آيا اينها حقايق و واقعيت هاي جامعه ما نيست ؟


آيا وقتي اين همه درد بي درمان وجود دارد , تحصيل من وشما و...وگذران زندگي , جواب اين دردهاست ؟ آيا حق همه مردم رنجديده وستم ديده ما نيست كه اززندگي خوب وامنيت وآسايش برخوردار باشند ؟

باوركنيد من ديگر خودم را فراموش كردم , وقتي ميبينم اين درد مثل سرطان همه وطنم را گرفته , ديگر من چه معني دارد؟؟ من , شغل من , تحصيل من , اسايش ورفاه وزندگي خوب براي من , و......همه بي معني است وقتي دركنارم و درهركوچه وخيابان اين شهر فريادهاي درسينه حبس شده كودكان ,جوانان , دانشجويان , معلمين وكارگران وهمه اقشار جامعه را مي بينم , لبخندي نيست , شادي مرده , همه اعتمادها وارزشهاي خوب جامعه از بين رفته , همه چيز رنگ نااميدي وافسرده گي وغم واندوه به خود گرفته ...آيا درماني نيست ؟ چه بايد كرد؟


ريشه را چطور بايد زد؟ آيا شما اي استاد عزيز وگرامي فرمولي براي درمان اين د رد داري ؟؟ دركدام كتابهاي ودرسهاي شما ميشود درمان اين سرطان را يافت ؟ آيا مطالبي كه شما آموزش ميدهيد درد من وما را درمان ميكند؟


نگو بايد تحمل كرد , نگو بايد بخاطر ترس وسركوب بي عمل بود وفقط حرف زد , نگو بشينيم وبحث كنيم وگفتمان كنيم , نگو چون زندگيم را ميخواهم وخانواده و...بايد به فكر خودم وآنها هم با شم والا همه چيزم را ازدست ميدهم , نگو اين دولت 30سال است برما حكمراني كرده پس راه حلي نيست ...., مگر هر مسئله اي , پاسخ خودش را ندارد؟؟

سي سال همه گونه فشاروسختي را تحمل كرديم , سي سال مماشات كرديم , سي سال گفتيم اين برود وآن يكي بيايد شايد بهتر شود ( ديديم همه سروته يك كرباسند وازيك جنس , وفقط رمز ماندگاريشان دار ودرفش وسركوب است وصدرور تروريسم ) , ديديم كه هرچه خواستيم سرمان را درزندگي وكارخودمان بكنيم ولي هرروز وهر روز يك زخمي ويك دردي ويك چاهي برسرراهمان وهمه چيز بن بست ونااميدي و...

دوست عزيز:

كمي روي واقعيتهاي اين جامعه ودرد مردممان فكر كن وسعي كن دراعماق قلب خودت به اين دردمشترك جواب بدهي فارغ از هر ترسي , در درون خودت امنيت داري , باخودت ميتواني خلوت كني ...حال پاسخ وجدانت چيست؟ هنوز هم بايد ساكت نشست وسرتسليم فرود آورد وسكوت كرد؟ تا كي ؟ تا كي نظاره گر ازبين رفتن همه سرمايه ها وارزشهاي وطن مان باشيم ؟ تاكي بگذاريم چپاول كنند وبدزدند وببرند وقدرتنمايي توخالي كنند؟ تا كي وچقدر تاوان اين قدرت طلبي ها و...را ما مردم بايد پس بدهيم ؟ تا كي ؟ چه بايد كرد؟


خواهش ميكنم به من جواب بدهيد , جوابي واستدلالي قاطع ومحكم ونه لرزان وبا كلي مجهولات وابهام

درد يكي است ودرمان يكي وهمه ما ازآن رنج ميبريم وهمه ما بايد باهم به درمان فكر كنيم وكاري كنيم وخودمان را مسئول بدانيم , اين است مسئوليت تاريخي وانساني ما درمقابل اين دوران واين درد مشترك, والا چطور شب سربربالين بگذاريم , وقتي ياد آن طنابهاي دار كه دسته دسته جوانان ومردم مارا درگوشه وكنار اين مملكت درملاعام به نابودي ميكشند ويا زير ضربه هاي شلاق دركوچه وخيابان , همه چيزفرد را از او ميگيرند وبعد درهمين جامعه ولش ميكنند!! آيا شما تك تك سلولهايتان به درد نمي آيد؟ آيا ميتوانيد فقط به فكر خودتان وزندگي كوچك وچهارديواري خودتان باشيد وبگوييد هركس گليم خودش را ازآب بيرون بكشد ...؟

آيا دنياي ما همين است وبايد به همين تن بدهيم ؟ پس فرق ما با حيوانات چيست ؟ مگر ما صاحب اختيار نيستيم ؟ مگر سرنوشتمان را خودمان نميتوانيم تغيير بدهيم ؟ چرا بايد فقط نظاره كنيم ؟ چرا بايد فقط درتاريكي زندگي كنيم وحسرت روز روشن ولحظات يك زندگي خوب وخوش را داشته باشيم (البته اين الان آرزوي همه مردم درزنجير ايران است ) آيا ما كه درد را حس ميكنيم ومي بينيم , درقبال درمان آن مسئول نيستيم؟؟

چه بايد كرد؟ كسي هست به من بگويد چه با يد كرد؟؟؟

اگر ارزشي براي من به عنوان يك هموطن, يك جوان ( خصوصا يك زن كه دراين جامعه مضاعف تحت ستم وظلم قرار گرفته ) زخمي از اين آخوندها واين دولت پوسيده كه به اسم اسلام خون ميريزد وبه دار ميكشد و...داريد , جوابم را بدهيد .

بسيار مشتاق ونيازمندم – برايتان هركجا كه هستيد آرزوي موفقيت وسربلندي دارم



به اميد آزادي ورهايي اين وطن درزنجير


سپيده 28-11-87

نوشته شده توسط كارگران ايران خودرو در شنبه دهم اسفند 1387ساعت 20:19

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر